«صحن خیال» سرودیست از دل عاشق، روایتگر اشتیاقِ بیحدّ زائری که میخواهد لحظهای در محضر بانوی کرامت بایستد. از مصرعِ آغاز («جایی که کوه خضر…») تا پایانِ دعای «یا فاطمه اشفعی لنا فیالجنه»، شعر پر از لحظههای نابِ نیایش و تضرع است؛ لحظاتی که شاعر را از اضطراب جهان بیرون به آستانهای میکشاند که تنها سکوت و حضور معنوی معنی میدهد.
لحنی که در سراسر قطعه جریان دارد ترکیبی از تواضع و امید است: تواضع در برابر عظمتِ حرم و درخواست برای پذیرفتن بار گناه، و امید به رحمتِ بیپایان معصومه(س). تصویرهای شعری — گردش نگاه زائران، قنوت حاجت، رواقهای کرامت — همگی حسِ بصری و بویاییِ صحن را زنده میکنند؛ گویی شنونده خودش دارد قدم به قدم به سوی ضریح نزدیک میشود.
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک می شوم به تو چیزی نمانده است قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام کاش زمان با همین سلام در آستانه در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو دربین زائران روی من این فتاده به لکنت بایستد
تا فارغ از تمام جهان روح خسته ام در محضر شما اندکی بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من در کنج صحن این شب خلوت بایستد
یا فاطمه معصومه
در این حرم هزار هزار آیه عذاب هم وزن با یک آیه رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بی انتهای ما زیر رواق های کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قوم رسید طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است در روز حشر به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی این غزل با بیت هاش در صف بیعت بایستد
من واژه واژه عطر تو را پخش می کنم حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو مستی که روی پاش به زحمت بایستد
یا فاطمه اشفعی لنا فیالجنه
دیدگاههای صحن خیال
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
13 آبان 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.