عشق از آدم، درد
عشق از آدم، مرد
عشق از آدم، آدمی بیمرز میسازد
عشق از آدم، کوه
عشق از آدم، رود
عشق از آدم، عالَمی بیمرز میسازد
عاشقان، در بندِ ما و من، نمیمانند
ملت عشقند و در یک تن، نمیمانند
طعنه و تردید را در عشق راهی نیست
عاشقان را غیر بیداری، گناهی نیست
عشق، آری عشق، از خود رسته میخواهد
این رهایی، راهیِ دلبسته میخواهد
صاحب چشمان گیرا، قلب بیدارند
عاشقان، دست از حقیقت برنمیدارند
سرو آزادند و از طوفان نمیترسند
از کسی، مردانِ مردستان نمیترسند
میشود هم سوخت
میشود هم ساخت
میشود سنگ بنای سرنوشتی بود
میشود دل بست
میشود دل کند
میشود حتی در این دنیا، بهشتی بود
دیدگاههای ملت عشق
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
09 اردیبهشت 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.