سرود “شهر زندگی و بندگی” کاری زیبا از گروه سرود فجر جاوید یزد است. این اثر دلنشین به بیان دوست داشتنی های شهر یزد و وصف زندگی در این شهر می پردازد. ایمان، امید و زندگی به وضوح در ابیات این سرود دیده می شود و با شنیدن این اثر دل هر انسان عاشق به سمت یزد کشیده می شود.

یه آلبوم عکسای پر از خاطره
یه دنیا حرفای نگفته داریم
کنار هم دل دادیم و گرفتیم
مهمون بزم خونه بهاریم

جوونه داده باز گلای ترمه
یه گوشه از بهشته شهر امید
خدا خودش با دست مهربونش
رو دامن شبا ستاره پاشید

انار انار انار دونه دونه
یه استکان دمنوش عاشقونه
لحظه های قشنگ زیر بادگیر
عشقه که داره میزنه جوونه

عیده
زندگی شیرینه تو قصه های شهر من
دلامون با همه زندگی چشم تو روشن

عیده
ستاره بارونه شبای این شهر پر از زندگی
عطر سجاده های مستجابش و ساز بندگی

آشتی کنونه باز
توی این کوچه ها
مردم شهر من
همسایه با خدا

آرزوهای تو
ارزوی منه
شادی مهمون ماس
من دلم روشنه

بوی نم بارون
دیوار کاهگلی
شهر زیبای من
تو عزیز دلی

عیده
زندگی شیرینه تو قصه های شهر من
دلامون با همه زندگی چشم تو روشن

عیده
ستاره بارونه شبای این شهر پر از زندگی
عطر سجاده های مستجابش و ساز بندگی

حوض حیاط پر از بهار نارنج
تو پنجدری سفره نون و ریحون
خدا همین جاست تو دلای ساده
خدا همین جاست پای بید مجنون

شهری که زندگیشو و بندگیشو
خشت به خشت رو خاک زر نوشتن
آشتی کنونه کوچه های این شهر
شاید مسیر کوچه بهشتن

کاشیای مسجد جامع هنوز
جای قدمهای بهار رو داره
عطری که میپیچه صداش تو کوچه
عطر یه سجاده بیقراره

عیده
زندگی شیرینه تو قصه های شهر من
دلامون با همه زندگی چشم تو روشن

عیده
ستاره بارونه شبای این شهر پر از زندگی
عطر سجاده های مستجابش و ساز بندگی