انتشار در پلتفرم سرودیا
ما خیل بندگانیم ما را تو میشناسی هر چند بیزبانیم ما را تو میشناسی ویرانهئیم و در دل گنجی ز راز داریم با آنکه بینشانیم، ما را تو میشناسی
با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با کسانیم ما را تو میشناسی آیینهایم و هرچند لب بستهایم از خلق بس رازها که دانیم ما را تو میشناسی
در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو گلزار بیخزانیم ما را تو میشناسی لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو میشناسی
از ظن خویش هرکس، از ما فسانهها گفت چون نای بیزبانیم ما را تو میشناسی آیینهسان برابر گوییم هرچه گوییم یکرو و یکزبانیم ما را تو میشناسی
از وادی خموشی راهی به نیکروزی است ما روزبه، از آنیم ما را تو میشناسی کس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم» بهر کسان امانیم ما را تو میشناسی
انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.
دیدگاههای مناجات ناشنوایان
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
08 اردیبهشت 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.