نوشت با خون دلم گرفته نوشت با او قرار دارم
که دوستانم تمام رفتند و منتظر بی شمار دارم
چه شام پر نور راز گونی،چه فصل سر سرد واژگونی
که زمهریر است ومن در آتش بهار دارم، بهار دارم
دویدم و کو به کو دویدم،به وقت شام آخرش رسیدم
زیارت و جمعه و شهادت چقدر گل در کنار دارم
خوش است آیینه سر بداری،خوش است یک عمر بی قراری
بسوز دست و سر وتنم را که سر به دامان یار دارم
اگر چه افتد به خاک دستم،علم به دوشش همیشه هستم
شهید زندست آی دشمن! هنوز من با تو کار دارم
به نیزه جاری انالحق من،به شط خون است زورق من
شبیه خود بین این جوانان، هزارها درهزار دارم
دویدم و کو به کو دویدم،به وقت شام آخرش رسیدم
زیارت و جمعه و شهادت چقدر گل در کنار دارم
خوش است آیینه سر بداری،خوش است یک عمر بی قراری
بسوز دست و سر وتنم را که سر به دامان یار دارم
دیدگاههای به وقت شام
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
10 اردیبهشت 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.