مرد بود از نسل مردان خدا
بی محابا، با شرف، بی ادعا
هرگه از کاخ سیاه آمد پدید
با هزاران نوچه اش دیو سپید
رستم دستان ما آماده بود
هفتصد خوان برایش ساده بود
موش می شد گرگ هار گردنه
او که می آمد به میدان یک تنه
راه او دین بود و آیینش عمل
یادگار مردهای بی دغل
مرد سخت خاکریز خون و درد
هر نفس همسنگر مردان مرد
باز شد در آتش و خون بال او
آسمان آمد به استقبال او
رقص جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
“فمنهم من قضی نحبه…”
به پایان برد پیمان را
به میدان رفت مردی که
نشان شد «مرد میدان» را
اشارت دارد انگشتش
که “کل یوم عاشورا”ست
که “احلی من عسل” بی شک
مرام حاج قاسم هاست
دیدگاههای مرد میدان
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
10 اردیبهشت 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.