خانه دسته‌بندی
جستجو

دیده بگشا ای برادر

15 برچسب: سرودیا
دیده بگشا ای برادر, قطعه, شهرام ناظری

انتشار در پلتفرم سرودیا

استکبارستیزی
تولید : انتشار : اردیبهشت 1403
مالتی مدیا

داستان دیده بگشا ای برادر

“وحدت” موضوعی است که شهرام ناظری و گروهی از جمعخوانان، سرود قدیمی “دیده بگشا ای برادر” را درباره آن همخوانی کرده‌اند. شاعر این اثر، در شعر خود، به دعوت ایرانیان به اتحاد و برادری می‌پردازد. او همینطور به کنار گذاشتن اختلافات و واحد شدن در برابر دشمنان نیز توجه کرده است. سرودیا، قطعه “دیده بگشا ای برادر” را در این صفحه برای شما همراهان عزیز، منتشر می‌کند.
توضیحات رسانه

وحدت” موضوعی است که شهرام ناظری و گروهی از جمعخوانان، سرود قدیمی “دیده بگشا ای برادر” را درباره آن همخوانی کرده‌اند. شاعر این اثر، در شعر خود، به دعوت ایرانیان به اتحاد و برادری می‌پردازد. او همینطور به کنار گذاشتن اختلافات و واحد شدن در برابر دشمنان نیز توجه کرده است. سرودیا، قطعه “دیده بگشا ای برادر” را در این صفحه برای شما همراهان عزیز، منتشر می‌کند.

متن شعر

دیده بگشا ای برادر
تیرگی ها را مپرور
آن که از دامش رهیدی برنهاده دام دیگر
آن که از دامش رهیدی برنهاده دام دیگر

 

دشمنت کین آفریده
کینه از دین آفریده
او که از هر در بتازد بر مه و اختر بتازد

 

چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد

 

کرد و ترک و بلوچ ای دلاور
ترکمن آذری ای برادر
ای عرب ای عجم شیعه سنی
ای به هم روز غم یار و یاور

 

ای برادر ای برادر
دام دشمن را نگستر
فتنه از بیگانه زاید
تار ما از ما گشاید

 

ای به مهر وطن سینه لبریز
خون بر این خاک ویرانه کم ریز
میهنت داغ دل دیده بسیار
بار اندوهش از سینه بردار

 

آذر افشان و شب را سحر کن
خانه فتنه زیر و زبر کن

 

ای برادر ای برادر
دام دشمن را نگستر
فتنه از بیگانه زاید
تار ما از ما گشاید

 

تا به مهر هم نجوشیم
جام پیروزی ننوشیم

 

چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد
چون تو را آشفته بیند بر تو آسان تر بتازد

 

کرد و ترک و بلوچ ای دلاور
ترکمن آذری ای برادر
ای عرب ای عجم شیعه سنی
ای به هم روز غم یار و یاور

 

ای به مهر وطن سینه لبریز
خون بر این خاک ویرانه کم ریز
میهنت داغ دل دیده بسیار
بار اندوهش از سینه بردار

 

آذر افشان و شب را سحر کن
خانه فتنه زیر و زبر کن

 

ای برادر ای برادر
دام دشمن را نگستر
فتنه از بیگانه زاید
تار ما از ما گشاید

 

تا به مهر هم نجوشیم
جام پیروزی ننوشیم

دیدگاه‌های دیده بگشا ای برادر
نام کاربر

انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.