خانه دسته‌بندی
جستجو

گوو وری (ای برادر بیا)

15 برچسب: سرودیا
گوو وری (ای برادر بیا), قطعه, زینب ممبینی, حسینعلی سعیدی

انتشار در پلتفرم سرودیا

سبک زندگی
تولید : انتشار : آبان 1402
مالتی مدیا

داستان گوو وری (ای برادر بیا)

قطعه “گوو وری” با صدای حسینعلی سعیدی در این صفحه برای مخاطبین سرودیا منتشر می‌شود. متن شعر به زبان لری بختیاری است. زینب ممبینی این سرود را درباره دوستی و رفاقت سروده است. داشتن دوستی برای سپری کردن روزهای سخت، از جمله مواردی است که از شعر این اثر می‌فهمیم.
توضیحات رسانه

قطعه “گوو وری” با صدای حسینعلی سعیدی در این صفحه برای مخاطبین سرودیا منتشر می‌شود. متن شعر به زبان لری بختیاری است. زینب ممبینی این سرود را درباره دوستی و رفاقت سروده است. داشتن دوستی برای سپری کردن روزهای سخت، از جمله مواردی است که از شعر این اثر می‌فهمیم.

متن شعر

سر بزن چی افتوی ای گوو بکن شادم
(ای برادر به من سر بزن و مرا شاد کن)
شو رسی تا پشت در خوت یو به امدادم
(تاریکی تا پشت در آمده به یاریم بیا)
وا تو داری سوزم و ریشه م گره خاکه
(با تو مثل درختی سبز هستم که ریشه‌هایم در خاک محکم است)
بی تو جور خار خشکی من دل بادم
(بدون تو مثل خار خشکی در دل باد هستم)

 

جور تیغشت دم افتو بیو
(مثل تیغه‌های آفتاب بیا)
یا سوار اسب مه من شو بیو
(یا سوار بر اسب ماه در دل شب بیا)
ویده سرما لف گرهده وارمه
(سرما آمده و روستایم را فرا گرفته)
بال ره مندیرتم وا دو و بیو
(سر راه منتظرت هستم سریع بیا)

 

خی ن من لرمی خوت گوو غمخوارمی
(خون در رگهای من و برادر غمخوارم هستی)
م ن دل بی کسی بنگ هر هیجارمی
(در دل بی کسی صدای فریاد من هستی)

 

یو بده دل وا مو ای گو
(بیا و دلت را به من بده )
تا مو سی تو جون بدم
(تا جانم را فدایت کنم)
ار خومم روزی و ی ک رهتم
(حتی اگر خودم به هم ریخته بودم)
تونه سامون بدم
( تو را سر و سامان دهم)

 

هر ول غم اینشینه مین سینت وم بگو
(هر موقع غم به دلت نشست خبرم کن)
تا مو سی خندت تموم عالمه فرمون بدم
(تا من برای خندیدنت به همه عالم فرمان دهم)
یام اشینم کلت سایه وابو ری سرم
(کنارت مینشینم تا سایه‌ سر من باشی)
واتو جون ایگرم بی تو ای گو نیترم
(من با تو جان میگیرم و بدون تو نمیتوانم ادامه دهم)

 

جور ب رد ور تکیم جور افتو ری به ریم
(مثل کوه پشت هم هستیم و مثل آفتاب رو بروی هم)
رو بکن ای گوو پابنه ری هر دو تیم
(ای برادر بیا و پایت را روی چشمانم بگذار)

 

گوو وری تاشون به شو ن یک بدیم سی روز تنگ
(ای برادر بیا تا برای روزهای سخت شانه به شانه‌ هم بدهیم)
وا دل و جون پشت یک بویم بی قطار و بی تفنگ
(بدون قطار و تفنگ پشت همدیگر باشیم)
همدل یک همدرنگ و همصدا و هم زوون
(همدل و همدم و همصدا و هم زبان هم باشیم)‏
وا یک و دی مهروون و ساده و صاف و یه رنگ
(با یکدیگر مهربان و ساده و صاف و یکرنگ باشیم)

دیدگاه‌های گوو وری (ای برادر بیا)
نام کاربر

انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.